رهبر انقلاب در پیام نوروزی آغاز سال ۱۳۹۸ به آحاد ملت ایران، ضمن نامگذاری سال پیشرو به عنوان «رونق تولید»، مشکل اساسی و فوری کشور را همچنان «مشکل اقتصادی» دانستند و در تشریح آن فرمودند: «چنانچه تولید به راه بیفتد، هم میتواند مشکلات معیشتی را حل کند، هم میتواند استغناء کشور از بیگانگان و دشمنان را تامین کند، هم میتواند مشکل اشتغال را برطرف کند، هم حتی میتواند مشکل ارزش پول ملی را تا حدود زیادی برطرف کند.»
به همین مناسبت، بخش اقتصاد پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در پروندهای به تبیین و تحلیل ابعاد مختلف مسألهی «رونق تولید» میپردازد. در ادامهی سلسله مطالب این پرونده آقای مسعود براتی، مدیرگروه بینالملل شبکه کانونهای تفکر ایران (ایتان) در یادداشت زیر اهمیت و الزاماتِ اجرایی شدن رونق تولید را مورد تحلیل و بررسی قرار داده است. چرا رونق تولید؟
رهبر انقلاب سال ۱۳۹۸ با عنوان رونق تولید نامگذاری کردند، این نامگذاری در ادامه نامگذاریهای گذشته است و مانند آنها در محدوده اقتصاد قراردارد. این نامگذاری نشان میدهد که اقتصاد هنوز اولویت و فوریت کشور است و همه توان کشور باید روی این موضوع متمرکز میشود.
همانطور که بارها رهبر انقلاب تأکید نمودهاند جمهوری اسلامی ایران نزدیک به ۱۰ سال است که درگیر یک جنگ تمام عیار اقتصادی شده است و دشمن، به طور مشخص ایالات متحده آمریکا با استفاده از ابزارهای اقتصادی که در اختیار دارد که از آن میتوان به عنوان «سلاح پولی» یاد کرد، به حاکمیت، استقلال و آزادی مردم ایران حمله کرده است. آمریکا تمام تلاش خود را میکند تا با استفاده از تحریم اقتصاد ایران را تحت فشار قرار دهد تا در نتیجه آن مولفههای قدرت نظام اسلامی را از بین ببرد.
از آنجا که آمریکا از نظر خود در استفاده از تحریم تجربه موفقی داشته است، میخواهد این تجربه را برای باردیگر تجربه کند. سیاستمداران آمریکایی بر این تصورند که همانند تجربه گذشته که توانستهاند با ایجاد فشار اقتصادی و در کنار آن عملیات فریب رسانهای، این ذهنیت را در جامعه ایران ایجاد کنند که مذاکره و عقبنشینی در حقوق هستهای، مشکلات اقتصادی را برطرف میکند، برای بار دیگر میتوانند همین ذهنیت را در سایر حوزههای اقتدارزای نظام اسلامی ایجاد کرده و به نتیجه مطلوب خود که مهار جمهوری اسلامی ایران است، برسند.
آنچه که دولت ترامپ در مواجهه با ایران انجام داده است شباهت بسیار زیاد به رفتاری دارد که دولت اوباما با ایران انجام داد. فارغ از تفاوتهای ظاهری و لحنهای متفاوتی که دو رئیسجمهور آمریکا با یکدیگر دارند، مسیری که هریک از آنها طی کردند کاملا شبیه به هم و با ابزارهای یکسان انجام شده است. حتی جملات شبیه به هم نیز دارند. برای مثال همانطور که در سال ۹۱ اوباما از کاهش ارزش پول ملی ایران اظهار خوشحالی میکند و آن را نتیجه تحریمهای اعمال شده از سوی آمریکا میداند، ترامپ نیز در سال ۹۷ این خوشحالی را با همین ادبیات تکرار کرده و آن را نتیجه اعمال تحریمهای آمریکا میداند.
این شباهت رفتار نشان می دهد که راهبرد دولت آمریکا در مقابل ایران با تغییر روسای جمهور تغییر نکرده است. لذا ضروری است که ما در این جنگ اقتصادی از تجربه گذشته استفاده کنیم و راهکار درست برای مقابله با جنگ اقتصادی تحمیل شده از سوی آمریکا را انتخاب و اجرا کنیم.